دیری ست که از دشنه و دشنام به دورم
من ماهی خو کرده به این تنگ بلورم
از دوستی دشمن و از دشمنی دوست
گهواره ی لذت شده چون ذلت گورم
***
پرورده ی نازم؛ چه نیازم به پری ها؟
حالا که خود ماه در افتاده به تورم
پیشانی ات ای دوست جهان تاب تر از پیش
آیینه ی مصداقم و وابسته ی نورم
نه غوره، نه انگور! شرابم بکن ای عشق!
یا بی نمکم این همه یا آن همه شورم
ای آینه! هم صحبت من باش که دیری ست
بی سنگ صبور است دل تنگ صبورم
نظرات شما عزیزان: